پسرم بهراد

افتتاحیه

بنام خدا به نام خدایی که موجود زیبایی مثل تو را خلق کرد به نام خدایی که هرچقدر به خاطر تو شکرش رو به جا بیاریم بازم کمه امروز ۳۰ دی۱۳۸۹ این وبلاگ افتتاح میشه امروز پسرم بهراد ۱۰ ماه ۲۷ روزشه گلپسرم متولد سوم  اسفند سال ۸۸ بهترین روز خدا ست   ...
19 بهمن 1389

تشكر

مديريت محترم ني ني وبلاگ از اينكه تاريخ تولد وبلاگ پسرم رو تصحيح كردين كمال تشكر  را دارم به اميد موفقيت روز افزون                                              
19 بهمن 1389

از همه جا

سلام  پسر قشنگم اولا بابت  غيبت معذرت ميخوام ۳ شنبه رفتيم  يزد  با بابايي خيلي خوش گذشت )رفتيم خونه مامان بزرگ)   رفتيم پيست و از سرما يخيديم آخه آدم بدون تجهيزات ميره پيست  ! عكسارو ميزارم  آخه الان دارم از خونه بابا جوني برات پست ميزارم و بابا امشب رو تبريز ميمونه و ما هم مثل هميشه چتر شديم اينجا از دست شيطونيات كه كلافه شدم اما با اينحال خيلي دوست داشتني هستي  وايشالله سالم باشي و شيطوني كني پسر گلم امروز ۲ تا ديگه از دندونات در اومد و دندونات شد ۶ تا راستي بهت گفتم ۱۵ روزگي شما دندون درآوردي تعجب كردي نه  اشكال نداره همه تعجب ميكنن پسري برم كه بابا جونيو كلافه  كرد...
19 بهمن 1389

شیطونیات

سلام قند عسل شیطونم خیلی شیطون شدی جدیدا یار گرفتی داد میزنی قبلا هم اینکارو میکردی اما جدید ۵ دقیقه پشت سر هم اینکارو میکنی پسر گلم جدیدا همش میگی بابا و گوشی تلفنو بهم میدی و میگی بابا خوش به حال بابا  آخه به من میگی له له یعنی لیلا اما به بابایی میگی ادی یعنی مهدی البته بیشتر  بهش میگی بابا یه کوچولو بهونه گیرم شدی که مربوط به دندوناته راستی یادم رفت بگم که تو در ۱۵ روزگی دندون در آوردی تازگیام مامان بزرگ مجبور میکنی بره کنار کتابخونه بایسته و با هم کتابارو بشمری کتابخونه اونام ماشالله بزرگ  کار شمردنش یک ساعتی طول میکشه پ ن : مدیر محترم نینی وبلاگ پسر من دقیقا  ۱۱ ماه و ۶ روزشه تاریخو درست کنید لطفا پ ن :...
10 بهمن 1389

تبلیغات

سلام نمیدونم امروز از چی واست بنویسم بابایی رفته گرگان واسه ماموریت منم کلی بی حوصله ام خونمونم شده هیرو شیما (منفجر شده) تو هم که شیطون تا صدای تبلیغاتو میشنوی چهار دست و پا خودتو میرسونی  بعضی وقتا به تبلیغات حسودیم میشه آخه من بعضی وقتا هر چی  صدات میکنم هیچ عکس العملی نشون نمیدی  البته مسلمه که من در هر صورت عاشقتم پسر قشنگم ۱۱ ماهگیت مبارک
9 بهمن 1389

دکتر

سلام امروز رفتیم دکتر مثل همیشه خوش اخلاق بودی کوچولو دکتر گفت یه کوچولو وزنت کمه اما قدت حداکثره ۸۰ سانت بود  وزنت ۱۰:۵۰۰ بود. بعدشم طبق معمول رفتیم خونه مامان جونی پسر کوچولوی من که خیلی دوست داره بایسته و ۳۰ ثانیه ایم می ایسته دوست داره وقتی      می ایسته برقصه  حالا موش تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش میبست قربونت برم  که همه کارات شیرین و قشنگه عزیز دلم
2 بهمن 1389

همبازیت به دنیا اوومد

سلام عشق مامانی امروز علی آقا همبازیت به دنیا اومد یه روزم زودتر به دنیا اومد آخه قرار بود فرده به دنیا بیاد آقا فرهاد هم که خیلی ذوق زده بود ایشالله صحیح و سلامت باشه و زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه پسر کوچولوم امروز وقت دکتر داری  قربونت برم الان عین یه فرشته کوچولو لالا کردی  
2 بهمن 1389

مهمونی

سلام پسرکم امشب درواقع دیشب )آخه الان ساعت یک شبه( رفته بودیم مهمونی خونه دختر خاله بابایی انقدر شیطونی کردی که نگو خبرای جدید شیرین جون دختر خاله بابیی مامان آرش حاملست  ایشالله این یکی دختر باشه جنسشون جور شه علی آقا پسر آقا فرهاد پسر دایی بابا هم ۳ بهمن دنیا میاد همبازی خوبی میتونه برات باشه هر روز شیطونتر میشی و دوست داشتنی تر الان ساعت ۱:۱۵ دقیقه شبه و تو همچنان  بیداری و داری با روزنامه بازی میکنیو با سرو صداش نمیزاری بابایی تی وی ببینه من برم صدای بابابیی هم در اومد فعلا بای ...
2 بهمن 1389
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم بهراد می باشد